طلایه‏دار عبادت و عرفان

نويسنده:عبدالکریم پاک‏نیا
از منظر فرهنگ وحیانی قرآن، کمال غایی انسان تنها به وسیله عبادت آگاهانه به دست می‏آید و هدف نهایی آفرینش جن و انس نیز ریشه در همین حقیقت دارد (1) .
عبادت بارزترین جلوه ارتباط انسان با خداست، خداوندی که در بینش حق باوران به همه آفریده‏های خود احاطه کامل دارد . او همه‏جا حاضر و ناظر است و از همه چیز به انسان نزدیکتر و از هر چیزی بالاتر می‏باشد . پروردگاری که از اسرار دل انسانها آگاه و از نجواهای مخفیانه و تصمیمهای افراد باخبر است . مولای عارفان علی‏علیه السلام فرمود: «قد علم السرائر وخبر الضمائر، له الاحاطة بکل شی‏ء، والغلبة لکل شی‏ء والقوة علی کل شی‏ء; (2)
خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه چیز با خبر است، به همه چیز احاطه دارد و بر همه چیز غالب و پیروز و بر هر شیئی تواناست .»
همچنین از منظر قرآن ارتباط انسان با چنین خدای قادر و قاهر و عالمی، ارتباطی آسان و سهل الوصول است . همه کس در همه جا و در همه حال می‏توانند با آفریدگار خود نجوا کرده و راز دل خود را در میان بگذارند و درهای بیکران رحمت الهی را با مناجات و دعا و نماز به روی خود بگشایند .
«واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان‏» ; (3)
«هرگاه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] من نزدیکم و دعای دعا کننده را - هنگامی که مرا می‏خواند - اجابت می‏کنم .»
بر این اساس عبادت، ارتباط آسان انسان ناتوان با آفریدگار جهان است که هر لحظه اراده کند و خود را نیازمند پناهگاهی مطمئن و زوال‏ناپذیر ببیند، می‏تواند به این وسیله به قدرت لایزال آفریدگار هستی تکیه کرده و آرامش از دست رفته خود را باز یابد . او با روی آوردن به عبادت آگاهانه، ارتباطی صمیمانه با سرچشمه و پدید آورنده نیکیها و زیبائیها برقرار نموده و کارسازترین سلوک را در زندگی انتخاب می‏کند .
سحر با باد می‏گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می‏رو که با دلدار پیوندی
عبادت و سلوک معنوی دستآوردهای ارزشمندی به بشر هدیه می‏کند . کسب بینشهای متعالی، رسیدن به عظمت روحی و روانی، به دست آوردن ملکه تقوی (بالاترین معیار ارزش انسان)، صفای باطن و آزادگی روح، دوری از زشتیها و گرایش به خوبیها، آثار جسمانی، بهداشتی، فردی و اجتماعی، نمونه‏ای از ره آورد رفتار عبادی افراد است . افزون بر این، مقامات معنوی همچون: اخلاص، توکل، اطاعت از خداوند، حضور قلب و مواردی از این قبیل نیز از ثمرات پربار عبادت و ارتباط با پروردگار متعال می‏باشد . در یک کلام بالاترین ارمغان عبادت و عرفان حقیقی، آزادی بی‏قید و شرط انسان از تمام تعلقات غیر الهی و پناه گرفتن در سایه لطف حضرت حق می‏باشد که وجود او را از تمام موجودات حتی فرشتگان، ارزشمندتر و شایسته‏تر می‏نماید و قلب و جان او را در عشق ورزیدن به مبدا کائنات تسخیر می‏کند و در نتیجه شمع وجودش در آسمان و زمین می‏درخشد .
گرنور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی‏پا و سر شوی
از آنجا که طی چنین مسیر حساسی در وادی عبادت و عرفان نیازمند الگو و راهنما می‏باشد و بدون راهبر راستین و آگاه، انسان نه تنها سرگشته و حیران می‏ماند بلکه ممکن است افرادی سودجو و گروههایی فرصت طلب او را از صراط مستقیم هدایت، گمراه کرده و الی الابد دچار هلاکت نمایند، پس برای سلوک عبادی و عرفانی شایسته است راهنمایی در خور انتخاب کرده و پیروی نمود .
چه شایسته است که برای وصول به سعادت حقیقی در این مسیر از سیره و سخن رهبران الهی و پیشوایان معصوم‏علیهم السلام که مطمئن‏ترین و کاملترین الگوی بشریت هستند مدد بگیریم .
با توجه به نکات یاد شده و اهمیت عبادت در زندگی انسان، کوشیده‏ایم در این فرصت ، گذری بر حیات عبادی و عرفانی حضرت امام حسن عسکری‏علیه السلام داشته باشیم، به این امید که گفتار و رفتار عرفانی آن مظهر اسماء حسنای الهی، همچون نوری درخشان در پیمودن راه حساس و پر خطر زندگی ما را رهنمون شود .
عبادت و ستایش پروردگار یک مفهوم وسیع و فراگیر دارد که هر کار نیک و مفیدی را که با انگیزه خدایی انجام پذیرد شامل می‏شود . یعنی عبادت از دو رکن اساسی تشکیل می‏شود که یکی نیت و دومی انجام عمل پسندیده است .
اساسا عبادت از دیدگاه اسلام از هنگام بلوغ بشر شروع شده و تا لحظه مرگ ادامه می‏یابد .
«واعبد ربک حتی یاتیک الیقین‏» ; (4) «پروردگارت را عبادت کن تا لحظه یقین [مرگ] فرا رسد .»
با توجه به این نکته، یک انسان مسلمان می‏تواند تمام گامهای خویش را که در راه زیستن بهتر و انجام اعمال پسندیده بر می‏دارد، همه را برای خدا و با انگیزه الهی همراه کند و به این ترتیب در تمام لحظات عمر خود در حال عبادت باشد . او با بهره‏گیری از سفره گسترده رحمت الهی، خود را در فضای ملکوتی و نورانی عبادت داخل کرده و با انجام هر عمل خیری به نیت تقرب الی الله گامی دیگر به سوی تکامل برمی‏دارد و به این ترتیب محبوب خدا شده و تمام وجودش خدائی می‏شود . خداوند متعال می‏فرماید: «ما یزال عبدی یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فاذا احببته کنت‏سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ویده الذی یبطش بها ورجله التی یمشی بها; (5) ان دعانی اجبته وان سالنی اعطیته; (6)
پیوسته بنده من به وسیله نافله‏ها و عبادتهای مستحبی به من نزدیک می‏شود تا اینکه محبوب من می‏شود، وقتی که محبوبم شد من گوش او می‏شوم که با آن می‏شنود و چشم او می‏شوم که با آن می‏بیند و دست او می‏شوم که با آن عمل می‏کند و پای او می‏شوم که با آن راه می‏رود، اگر مرا بخواند او را اجابت می‏کنم و اگر چیزی از من بخواهد به او عطا می‏کنم .»
اما با این حال برخی اعمال عبادی جلوه بیشتری دارند و سفر به مقصد حقیقی انسان را سریعتر می‏نمایند . حضرت عسکری‏علیه السلام می‏فرماید: «الوصول الی الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل; رسیدن به لقاء الله سفری است که در آن نمی‏توان به مقصد رسید مگر به وسیله شب زنده داری .»
یکی از عرفای بزرگ در مورد این حدیث نکاتی فرموده است که خالی از فایده نیست . آن بزرگوار می‏فرماید: از این حدیث استفاده می‏شود که:
1 - وصول به لقای حق ممکن است و ممتنع نیست .
2 - رسیدن به حضور حق با حرکت و سلوک امکان دارد نه با سکون و تحجر .
3 - راه وصول سخت و طولانی است و وسیله‏ای کارساز و مرکبی راهوار همانند سحرخیزی می‏طلبد .
4 - عبادتهای شبانه نیرومندتر و سریعتر از عبادتهای روزانه انسان را به مقصد می‏رساند (7) .
به همین جهت‏حضرت عسکری‏علیه السلام در پیامی که به علی بن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق) فرستاده است، بر این نکته تاکید ورزیده و می‏فرماید: «وعلیک بصلاة اللیل، فان النبی‏صلی الله علیه وآله اوصی علیاعلیه السلام فقال: یاعلی علیک بصلاة اللیل، ومن استخف بصلاة اللیل فلیس منا، فاعمل بوصیتی وآمر جمیع شیعتی حتی یعملوا علیه; (8)
بر تو باد که نماز شب بخوانی، همانا پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله به علی‏علیه السلام وصیت نموده و فرمود: ای علی! بر خودت نماز شب را لازم بدان! و کسی که خواندن نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست [. ای علی بن بابویه!] به وصیت من عمل کن و به جمیع شیعیان من نیز فرمان بده که چنین کنند .»
دستاوردهای شب‏زنده‏داری
در طول تاریخ بزرگان زیادی از عالمان وارسته و مؤمنین به حق پیوسته به این توصیه حضرت عسکری‏علیه السلام عمل نموده و از شب زنده داری و سحرخیزی نتایج‏سودمند و توفیقات چشمگیری را نصیب خود کرده‏اند . در اینجا با چند تن از این پاسداران حریم دل، دیداری تازه کرده و تجدید خاطره می‏کنیم:
1 - عالم بزرگوار مرحوم محمد تقی مجلسی، پدر بزرگوار علامه محمد باقر مجلسی در خاطرات خود می‏گوید: در یکی از شبها پس از اینکه از نماز شب و تهجد سحری فارغ شدم، حال خوشی برایم ایجاد شد و از آن حالت فهمیدم که در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم، اجابت‏خواهد شد، فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه صدای گریه فرزندم محمد باقر در گهواره‏اش بلند شد و من بی‏درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم: پروردگارا! به حق محمد و آل محمد، این کودک را مروج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی‏پایان موفق گردان . (9)
دوش وقت‏سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت‏شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می‏ریزد
اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند
همت‏حافظ و انفاس سحر خیزان بود
که زبند غم ایام نجاتم دادند
و این چنین بود که دعای این عارف سحرخیز به اجابت رسید و فرزند دانشمندش آنچنان توفیقاتی در ترویج دین و نشر احکام پیامبر به دست آورد که موافق و مخالف را به حیرت واداشت، تا جائی که امروزه هیچ پژوهشگری در حوزه دین و علوم اسلامی از تالیفات این عالم وارسته و سخت کوش بی‏نیاز نمی‏باشد .
2 - آیت الله العظمی مرعشی نجفی، بزرگ فرهنگبان میراث اهل بیت‏علیهم السلام، در بیشتر علوم اسلامی صاحب نظر بود و تالیفات ارزشمند ایشان - که نزدیک به 150 اثر در موضوعات مختلف است - گواه روشنی بر این حقیقت است . کرامات معنوی، دریافت‏بیش از چهارصد اجازه اجتهادی و روایتی از علمای بزرگ اسلامی، تدریس متجاوز از 67 سال در حوزه علمیه قم و نجف، تربیت هزاران شاگرد و تاسیس صدها مدرسه علمی، مسجد، حسینیه و مراکز فرهنگی، رفاهی و درمانی و ایجاد بزرگترین و مشهورترین کتابخانه در جهان اسلام از جمله توفیقات این فقیه فرزانه می‏باشد . او این همه توفیقات را از هفتاد سال مناجاتهای سحری و دعاهای نیمه شبی و کرامات اهل بیت‏علیهم السلام می‏داند و با تاکید تمام وصیت می‏کند که: «سجاده‏ای که هفتاد سال بر روی آن نماز شب به‏جا آورده‏ام با من دفن شود . (10) »
اوقات خوش آن بود که با دوست‏به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بی‏خبری بود
هر گنج‏سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
3 - آیت الله شهید مرتضی مطهری، یکی دیگر از عالمان وارسته‏ای است که تمام توفیقات خود را مرهون عبادت خالصانه و ارتباط حقیقی با مبدا جهان آفرینش است . آن شهید والا مقام و قهرمان میدانهای علم و اندیشه و عمل بر این باور بود که: «ما یک سلسله لذتهای معنوی داریم که معنویت ما را بالا می‏برد . برای کسی که اهل تهجد و نماز شب باشد، جزء صادقین، صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد [. . . آنان] به لذتهای مادی که ما دل بسته‏ایم هیچ اعتنا ندارند . . . آدمی اگر بخواهد از چنین لذتی بهره‏مند شود، ناچار از لذتهای مادی تخفیف می‏دهد تا به آن لذت عمیق معنوی برسد . (11) »
استاد مطهری‏رحمه الله عمیقا به این گفتار خود اعتقاد داشت و چنان به مناجاتهای سحری دلبسته بود و از لذتهای معنوی آن سرمست می‏شد که زمزمه‏های عاشقانه‏اش دیگران را نیز متاثر می‏ساخت .
حضرت آیة‏الله خامنه‏ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در خاطرات خود آورده است: «مرحوم مطهری یک مرد اهل عبادت، اهل تزکیه اخلاق و روح بود .
هر شبی که ما با مطهری بودیم، این مرد نیمه شب تهجد با آه و ناله داشت، یعنی نماز شب می‏خواند و گریه می‏کرد، به طوری که صدای گریه و مناجات او افراد را از خواب بیدار می‏کرد . . . بله، ایشان نماز شب می‏خواند همراه با گریه، با صدایی که از آن اتاق می‏شد آنرا شنید! (12) »
4 - علامه عارف مرحوم سید علی آقا قاضی نیز سعادت دنیا و آخرت را در سحرخیزی و نماز شب می‏دانست . آن یگانه دوران و استاد اخلاق و عرفان، نه تنها خود به این گفتار عامل بود، بلکه شاگردانش را نیز در فرصتهای مناسب به این عمل توصیه و ترغیب می‏کرد . علامه طباطبائی می‏فرماید: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، یک روز در مدرسه‏ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می‏کردند، چون به من رسیدند دست‏خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: «ای فرزند! دنیا می‏خواهی نماز شب بخوان، و آخرت می‏خواهی نماز شب بخوان . (13) »
حضرت عسکری‏علیه السلام در یکی از سخنان گهر بار خویش به فوائد روانی و جسمانی شب زنده داری اشاره فرموده و آرامش روحی و جسمی را یکی از دستاوردهای سحرخیزی می‏داند و می‏فرماید: «سحر خیزی لذت خواب را بیشتر می‏نماید و گرسنگی (روزه داری) لذت خوراک را افزایش می‏دهد . (14) »
نماز در سیره و سخن حضرت عسکری‏علیه السلام همانند پدران بزرگوارش جایگاه ویژه‏ای دارد، در این زمینه چند روایت را می‏خوانیم:
الف) ابوهاشم جعفری (15) می‏گوید: روزی به حضور حضرت عسکری‏علیه السلام داخل شدم و مشاهده کردم آن حضرت مشغول نوشتن است . در همین موقع وقت نماز داخل شد . آن بزرگوار از کار نویسندگی دست کشیده و برای اقامه نماز به پا خواست . من با شگفتی تمام دیدم که قلم بر روی کاغذ همچنان حرکت می‏کرد و می‏نوشت تا اینکه کار کتابت کاغذ به پایان رسید . من به شکرانه این کرامت‏به سجده افتادم و امام از نماز برگشته و قلم را بدست گرفته و به مردم اجازه ورود داد (16) .
ب) عقید خادم می‏گوید: هنگامی که حضرت عسکری‏علیه السلام در بستر بیماری بود و واپسین لحظات حیات خویش را می‏گذرانید، مقداری داروی جوشانده خواست، ما آنرا آماده کرده و به محضرش آوردیم، امام متوجه شد که وقت نماز صبح رسیده است، فرمود: می‏خواهم نماز بخوانم، سجاده حضرت را در بسترش گستردیم، امام از خادمه‏ایکه در آنجا حضور داشت آب وضو را گرفته و بعد از اینکه با آن آب وضوی کاملی را به‏جا آورد، آخرین نماز صبح را در همان بسترش خواند و لحظاتی بعد روح بلند آن حضرت به عالم بالا عروج نمود (17) .
ج) شیخ طوسی از حضرت عسکری‏علیه السلام روایتی نقل می‏کند که در آن به‏جا آوردن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز یکی از نشانه‏های شیعیان راستین شمرده شده است .
طبق این روایت، یک مؤمن واقعی نه تنها در هر روز 17 رکعت نمازهای واجبش را به‏جا می‏آورد بلکه خواندن سی و چهار رکعت نافله‏های آنرا نیز بر خودش لازم می‏شمرد . متن روایت چنین است: «علامات المؤمنین خمس: صلوة الاحدی والخمسین، وزیارة الاربعین، والتختم فی الیمین، وتعفیر الجبین، والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم; (18)
علامت اهل ایمان پنج تا است: بجای آوردن 51 رکعت نماز [در هر روز]، خواندن زیارت اربعین، قرار دادن انگشتر [مجاز] در انگشتان در دست راست، مالیدن پیشانی [در هنگام سجده] بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم [در حال قرائت نماز ].»
در توضیح فراز اول روایت لازم است‏به این نکته اشاره شود که مقصود حضرت از 51 رکعت نماز، 17 رکعت نمازهای واجب و 34 رکعت نوافق آنهاست . البته نافله به نمازهای مستحبی می‏گویند اما چون برای نافله‏های نمازهای واجب تاکید فراوان شده و بویژه در مورد نافله‏های شب سفارش بیشتری صورت گرفته است، به این جهت در این روایت انجام آنها در کنار نمازهای فریضه یکی از نشانه‏های اهل ایمان و شیعیان اعلام شده است .
ترتیب آنها همچنانکه در کتابهای فقه و حدیث و دعا آمده است در غیر روزهای جمعه این چنین می‏باشد: نافله نماز صبح دو رکعت و قبل از فریضه خوانده می‏شود . نافله نماز ظهر هشت رکعت و پیش از نماز ظهر، نافله عصر همانند ظهر هشت رکعت و قبل از فریضه می‏باشد و نافله نماز مغرب چهار رکعت، بعد از فریضه مغرب بوده و نافله نماز عشاء بعد از فریضه و دو رکعت نشسته خوانده می‏شود و یک رکعت محسوب می‏گردد، و یازده رکعت هم نافله شب است که وقت آن از نصف شب تا اذان صبح می‏باشد . با این حساب 34 رکعت نافله و 17 رکعت فریضه جمعا 51 رکعت نماز برای مؤمنین در هر روز منظور شده و در این حدیث‏بدان اشارت رفته است .
د) حضرت عسکری‏علیه السلام در یک روایتی به درجات اهل نماز اشاره کرده و فرمودند: زمانی که بنده به سوی جایگاه نمازش می‏رود تا نماز بخواند خدای عزوجل به ملائکه‏اش می‏فرماید: «آیا بنده مرا نمی‏بینید که چگونه از همه خلائق بریده و به سوی من آمده است، در حالی که به رحمت و جود و رافت من امیدوار است؟ شما را شاهد می‏گیرم که رحمت و کرامت‏خود را مخصوص او گردانیدم . (19) »
از امام حسن عسکری‏علیه السلام در ذیل آیه «ویقیمون الصلوة‏» داستانی در مورد نماز ابی‏ذر نقل شده است که مروری بر آن در اینجا مناسب می‏نماید . امام حسن عسکری‏علیه السلام فرمود: روزی حضرت ابوذر غفاری به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت: یا رسول‏الله! من در حدود 60 راس گوسفند دارم و نمی‏خواهم بخاطر آنها همیشه در بادیه باشم و از فیض محضر شما محروم شوم و همچنین دوست ندارم آنها را به یک شبانی بسپارم تا به آنها ستم کرده و حقوقشان را رعایت نکند; تکلیف من چیست؟
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: فعلا برو و گوسفندانت را بچران . ابی‏ذر طبق فرمان پیامبر به صحرا رفت و در روز هفتم به نزد پیامبر آمد . رسول خداصلی الله علیه وآله از وی سؤال کرد: ای اباذر! گوسفندانت را چه کردی؟ او پاسخ داد: یا رسول‏الله گوسفندان من قصه شگفت انگیزی دارند! پیامبر فرمود: ای اباذر مگر چه شده؟ چه قصه‏ای؟ اباذر در پاسخ اظهار داشت: یا رسول‏الله! من مشغول نماز بودم، گرگی به گوسفندانم حمله کرد، پس گفتم: خدایا نمازم، خدایا گوسفندانم! در آن حال من متحیر بودم که نمازم را بشکنم و از گوسفندان دفاع کنم یا نمازم را ادامه دهم . ادامه نماز را انتخاب کردم، در این حال شیطان مرا وسوسه کرد و به من گفت: ای اباذر! چه می‏کنی؟ اگر گرگ گوسفندانت را هلاک کند و تو همچنان نمازت را ادامه دهی در دنیا سرمایه‏ای برای زندگی‏ات نخواهد ماند . به شیطان پاسخ دادم: برای من ایمان به وحدانیت‏خداوند و ایمان به رسالت‏حضرت محمدصلی الله علیه وآله و ولایت‏برادرش علی‏علیه السلام و دشمنی با دشمنان آن بزرگواران بهترین سرمایه است که باقی خواهد ماند; بعد از اینها هر چه از من فوت شود اهمیتی ندارد . در این حال نمازم را ادامه دادم و گرگ یکی از گوسفندانم را ربود، اما با حیرت تمام دیدم که در آن لحظه شیری پیدا شد و گرگ را کشته و آن گوسفند را از چنگال وی رهانیده و به داخل گله بازگردانید . سپس مرا مورد خطاب قرار داده و [با زبان فصیحی] گفت: ای اباذر! نمازت را با خیال راحت ادامه بده، خداوند تبارک و تعالی مرا مامور کرده که از گوسفندانت مواظبت نمایم تا اینکه از نماز فارغ شوی . من نماز را به پایان رساندم در حالی که حیرت و تعجب تمام وجودم را فرا گرفته بود و خدا می‏داند که چه حالی داشتم . در این موقع شیر به نزدم آمده و به من گفت: «امض الی محمدصلی الله علیه وآله فاخبره ان الله تعالی قد اکرم صاحبک الحافظ لشریعتک ووکل اسدا بغنمه یحفظها; نزد حضرت محمدصلی الله علیه وآله برو و به آن حضرت خبر بده که: خداوند متعال دوست تو را که از شریعتت پاسداری می‏کرد گرامی داشت و برای گله‏اش شیری را به محافظت گماشت .» با شنیدن این ماجرا، همه حاضران از قصه اباذر شگفت زده شدند .
پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله فرمود: ای اباذر! راست گفتی و به یقین من، علی، فاطمه، حسن و حسین‏علیهم السلام به راستی تو و قصه‏ات ایمان آوردیم .
اما برخی از منافقین که در حدود 20 نفر بودند، گفتند: محمدصلی الله علیه وآله با اباذر تبانی کرده‏اند که ما را بفریبند . ما باید خودمان او را تعقیب کنیم و ببینیم آیا واقعا شیری در هنگام نماز از گله اباذر محافظت می‏کند؟ آنها آمدند و با چشمان خود دیدند که اباذر در حال نماز است و شیری گله او را می‏چراند و از آنها مواظبت می‏کند . هنگامی که اباذر دوباره به حضور رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله شرفیاب شد، پیامبرصلی الله علیه وآله خطاب به وی فرمود: «یا اباذر انک احسنت طاعة الله، فسخر الله لک من یطیعک فی کف العوادی عنک، فانت افضل من مدحه الله عزوجل بانه یقیم الصلاة; ای اباذر! تو اطاعت‏خدا را به نحو احسن انجام دادی و خداوند کسی را برای پاسبانی گوسفندانت در تسخیر تو درآورد که در وسط بیابان از تو اطاعت می‏کند، پس تو گرامی‏ترین کسی هستی که خداوند متعال او را به اینکه نماز اقامه می‏کند ستوده است! (20) »
بندگان راستین الهی از هنگامی که حلاوت عبادت و عبودیت و نیایش با پروردگار عالمیان را چشیده‏اند، سعادت و عزت خود را در سجده‏های عاشقانه و خضوعهای خاکسارانه در پیشگاه حضرت حق می‏بینند . آنان آرامش، نشاط و سرور دل را در تعظیم حضرت رب العالمین جستجو می‏کنند و بر این باورند که سجده نزدیکترین حالات یک عبد در حضور معبود است . جبین بر خاک سائیدن و در دل شبهای تار زمزمه عشق سر دادن عادت همیشگی مردان خداست . آنان در این حال نورانی می‏شوند و از میان فرشیان به سوی عرشیان پرواز می‏کنند و در آن حال است که: «عظم الخالق فی انفسهم وصغر ما دونه فی اعینهم; (21) تنها آفریدگار جهان در نظر آنان بزرگ است و ماسوی الله در منظرشان کوچک و حقیر می‏باشد .»
پاسبان حرم دل شده‏ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
در اینجا چند روایت در مورد عبادتهای عاشقانه و سجده‏های طولانی حضرت عسکری‏علیه السلام را می‏خوانیم:
1 - محمد شاکری از همراهان امام عسکری‏علیه السلام در توصیف سیره عبادی - عرفانی آن حضرت می‏گوید: او در محراب عبادت می‏نشست و سجده می‏کرد در حالی که من پیوسته می‏خوابیدم و بیدار می‏شدم و می‏خوابیدم در حالی که او در سجده بود . او کم خوراک بود . برایش میوه‏هایی می‏آوردند، او یکی دو دانه از آنها را می‏خورد و می‏فرمود: محمد! اینها را برای بچه ایت‏ببر (22) .
2 - عده‏ای از عوامل خلیفه عباسی نزد زندانبان امام عسکری‏علیه السلام - که شخصی به نام صالح بن وصیف بود - آمده و به او گفتند: هر چه می‏توانی بر ابو محمدعلیه السلام سخت‏بگیر و هیچگونه آسایشی برایش نگذار! صالح بن وصیف در پاسخ آنان گفت: چه کنم؟ دو نفر از بدترین و شرورترین مامورانم را برای وی گماشته بودم، اینک هر دو در اثر معاشرت با ابو محمدعلیه السلام نه تنها او را به دیده یک زندانی نمی‏نگرند، بلکه در عبادت و نماز و روزه به جایگاه رفیعی دست‏یافته‏اند . سپس دستور داد تا آن دو را حاضر کردند، عوامل خلیفه به آن دو گفتند: وای بر شما، مگر شما را چه شده که در مورد این مرد زندانی کوتاهی می‏کنید؟ آنان اظهار داشتند: در مورد شخصی که روزها روزه می‏گیرد و تمام شب را به عبادت و سحرخیزی سپری می‏کند، چه بگوئیم؟ او با کسی غیر از خدا همسخن نمی‏شود و به غیر عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال به کار دیگری نمی‏پردازد . هنگامی که به ما می‏نگرد ارکان بدنمان می‏لرزد و هیبت و جلالت او تمام وجودمان را فرا می‏گیرد . عوامل عباسی وقتی چنین دیدند با ناامیدی و حسرت تمام آنجا را ترک گفتند (23) .
عبادتها، ذکرها و سجده‏های آن حضرت آن چنان عاشقانه و پر سوز و گداز بود که در و دیوار و سایر موجودات و حتی دشمنانش را متاثر می‏ساخت و این همان مصداق آیه شریفه است که در مورد حضرت داودعلیه السلام می‏فرماید: «یسبحن بالعشی والاشراق‏» (24) ; «کوهها [به همراه حضرت داودعلیه السلام] هر شامگاه و صبحگاه تسبیح می‏گفتند .»
حضرت عسکری‏علیه السلام همواره در مورد سجده‏های طولانی به شیعیانش توصیه کرده و می‏فرمود: «اوصیکم بتقوی الله والورع فی دینکم والاجتهاد لله . . . وطول السجود; (25) شما را به پارسایی، پرهیزگاری در دینتان و تلاش برای خدا . . . و انجام سجده‏های طولانی سفارش می‏کنم .»
سجده‏های طولانی و خاکساری در برابر حق آثار ارزشمندی برای بندگان خدا جوی به همراه دارد و نزدیکترین و میانبرترین راه به سوی حق زمانی است که انسان سر بر آستان ربوبی گذاشته و نهایت‏بندگی خود را به نمایش می‏گذارد .
رسول خداصلی الله علیه وآله روزی مشغول تعمیر خانه‏اش بود و مردی از آنجا عبور می‏کرد . از نزدیک آمده و عرضه داشت: یا رسول‏الله! من بنایی بلدم، آیا به شما کمک کنم؟ پیامبرصلی الله علیه وآله به او اجازه داد . بعد از اتمام کار، حضرت رسول‏صلی الله علیه وآله به او فرمود: حالا در مقابل زحمت‏خود از ما چه می‏خواهی؟ بنا بلافاصله گفت: بهشت می‏خواهم . رسول‏الله لحظه‏ای سر به پایین انداخت و سپس پیشنهاد او را پذیرفت . هنگامی که مرد با خوشحالی تمام از پیامبرصلی الله علیه وآله جدا شد، حضرت او را صدا کرده و فرمود: «یا عبد الله! اعنا بطول السجود; (26) ای بنده خدا! [البته] تو هم ما را با سجده‏های طولانی یاری کن!»
سالکان حقیقت طلب و نیایشگران عاشق، صفای باطن و راحتی روح بلند خود را در مناجاتهای شبانه و خلوتهای عارفانه با حضرت دوست می‏دانند . آنان آرام جان غمناک و شفای دل دردناک خویش را در راز و نیاز با پروردگار عالمیان می‏یابند و چاره حل همه مشکلاتشان را به دست او می‏بینند . این عارفان بلند همت هرگز راحتی خود را جز در رضای حضرت حق نمی‏طلبند و پیوسته در زیر لب زمزمه می‏کنند:
خاک درت بهشت من
مهر رخت‏سرشت من
عشق تو سرنوشت من
راحت من رضای تو
امام عسکری‏علیه السلام در یک سخن عارفانه‏ای فرمود: «من انس بالله استوحش من الناس; (27) هر کس با خداوند متعال انس بگیرد، از مردم وحشت می‏کند .»
همچنان که مولای عارفان علی‏علیه السلام چنین بود; هنگامی که معاویه از ضرار بن ضمره لیثی [یکی از یاران باوفا و از عاشقان علی‏علیه السلام] در مورد حالات امیرمؤمنان سؤال نمود، او در فرازی از پاسخ خود حالات امام را چنین توصیف کرد: «یستوحش من الدنیا وزهرتها ویستانس بالیل ووحشته; (28) علی‏علیه السلام از [دلبستگی] به دنیا و مظاهر آن وحشت می‏نمود و با شب و وحشت آن کاملا مانوس بود .»
ناگفته پیداست که منظور از انس با خدا و دوری از مظاهر غیرخدایی، گوشه‏گیری، انزواطلبی و رهبانیت نیست، بلکه منظور خلوت با پروردگار عالمیان می‏باشد که سرچشمه تمام نیکیها، زیباییها و قدرتهاست . اساسا هر عمل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ارتباط با مردم که در راستای رضایت‏حضرت حق انجام می‏گیرد، نوعی انس با خداوند و امری پسندیده و موجب خشنودی خداوند متعال خواهد بود .
امام حسن عسکری‏علیه السلام در فرازهایی از مناجات دلنشین خود با آفریدگار جهان هستی، چنین راز و نیاز می‏کند: «یا من مواعیده صادقة، یا من ایادیه فاضلة، یا من رحمته واسعة، یا غیاث المستغیثین، یا مجیب دعوة المضطرین، یا من هو بالمنظر الاعلی، وخلقه بالمنزل الادنی . . . فصل علی محمد وآله واهدنی من عندک وافض علی من فضلک وانشر علی من رحمتک وانزل علی من برکاتک انک انت الرب الجلیل وانا العبد الضعیف وشتان ما بیننا یا حنان یا منان، یا ذالجلال والاکرام; (29) ای خدایی که در وعده‏هایش راستگوست! ای آفریدگاری که نعمتهایش افزون است! ای کسی که سایه رحتمش گسترده است! ای دادرس دادخواهان! ای اجابت کننده دعای بیچارگان! ای کسی که در بالاترین مرتبه قرار داری و آفریده هایت در پایین‏ترین منزل جای دارند! . . . بر محمد و آل او درود فرست و مرا خودت هدایت کن و فضل خودت را بر من افاضه کن و رحمت‏خود را بر من فراگیر ساز و برکات خودت را بر من نازل گردان، همانا که تو پروردگار بزرگ هستی و من بنده ضعیف و ناتوان; و چقدر تفاوت است‏بین من و تو، ای خدای مهربان و بخشاینده و ای صاحب جلالت و بزرگواری .»
حضرت عسکری‏علیه السلام در رهنمودها و دستورالعمل‏های مختلفی مردم را به رفتارهای انسانی و سلوک معنوی دعوت می‏نمود . آن بزرگوار گاهی در نامه‏های خصوصی و عمومی مطالب خویش را به مشتاقان حقیقت عرضه می‏داشت . یکی از دستورالعمل‏های امام عسکری‏علیه السلام که برای جویندگان سعادت بویژه شیعیان راهگشا و قابل تامل است، رهنمود آن حضرت در ضمن نامه‏ای به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری (30) از اصحاب مورد اعتماد آن وجود گرامی است; پیشوای یازدهم در فرازی از آن رهنمود چنین می‏نگارد: «فاعلم یقینا یا اسحاق! انه من خرج من هذه الدنیا اعمی فهو فی الآخرة اعمی واضل سبیلا، یابن اسماعیل! لیس تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور، وذلک قول الله فی محکم کتابه (31) حکایة عن الظالم اذ یقول «رب لم حشرتنی اعمی وقد کنت‏بصیرا قال کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها وکذلک الیوم تنسی‏» (32) ; ای اسحاق! یقینا بدان هر کس از این دنیا نابینا [و گمراه] رود او در آخرت نیز نابینا و گمراه خواهد بود . ای پسر اسماعیل! مقصود از نابینایی، کوری چشم نیست، بلکه قلبهایی که در اندرون سینه‏ها قرار دارد کور می‏شوند و این همان سخن پروردگار متعال است که در کتاب محکم خویش از زبان ستمگری حکایت می‏کند که وی [هنگامی که روز قیامت نابینا محشور می‏شود با اعتراض به خداوند] می‏گوید: «خداوندا! چرا مرا نابینا محشور کردی، در حالی که در دنیا بینا بودم . خداوند می‏فرماید: همچنان که در دنیا آیات ما به تو رسید و آنها را به فراموشی سپردی، همینطور امروز تو از فراموش شدگانی‏» .
سلوک عرفانی و عبادت، انسان را به سوی کمال مطلق سوق می‏دهد و به همین جهت می‏تواند دستاوردها و آثار مثبت فراوانی را در زندگی انسان در پی داشته باشد . عظمت روحی، تعالی روانی و فکری، آثار جسمی، رفتاری و اجتماعی، مهار هوا و هوس، قویت‏باورهای توحیدی، ترقی نیروی ادراکی و معرفتی، توسعه افق فکر و اندیشه انسان، بخشی از آثار عبادت راستین در پیشگاه آفریدگار هستی است .
مردان بزرگی در عالم، راز موفقیتهای بی‏شمار خود را در پرتو همین رفتار معنوی جستجو می‏کردند . یکی از مهم‏ترین شخصیتها که از افتخارات دنیای اسلام به شمار می‏آید، دانشمند پر آوازه ایرانی، شیخ الرئیس ابوعلی سینا است .
او دارای نبوغ فوق العاده و صاحب اندیشه‏های ارزشمندی بود و آن چنان در کسب علم و دانش پیشرفت نمود که در دوران نوجوانی سرآمد دانشوران عصر، در تمام علوم رایج زمان خود گردید و از اساتید معاصر بی‏نیاز شد . بو علی سینا با همه موفقیتها و موقعیتهایی که در زندگی نصیبش شده بود، راز حل مشکلاتش را در عبادت و عبادتگاهها می‏جست .
او در خاطرات خود آورده است: «شب و روز جز به تحصیل علم به چیز دیگری نمی‏اندیشیدم و به غیر از فهمیدن به چیز دیگری توجه نداشتم، و به همین طریق پیش می‏رفتم، تا اینکه حقیقت هر مسئله‏ای برای من مسلم می‏شد و هرگاه در مسئله‏ای حیران بودم و یا نمی‏توانستم قضیه را بفهمم، به مسجد پناه می‏بردم، نماز می‏گزاردم و خالق هستی را ستایش می‏کردم، در این حال معمای من حل و مشکل برطرف می‏شد . (33) »
در اینجا به یکی از مهم‏ترین آثار عبادت در زندگی حضرت عسکری‏علیه السلام می‏پردازیم:
انسانهای وارسته با دست‏یابی به مقام اطاعت و عبادت، از قید و بند اسارتها و بردگیهای درونی و برونی رهایی یافته، به قله‏های رفیع عظمت روحی و آزادی حقیقی می‏رسند . بندگان راستین حق که پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله و ائمه هدی‏علیه السلام در راس آنها قرار دارند، با ساییدن پیشانی خضوع در برابر قدرت لایزال حضرت باری تعالی به درجاتی از عظمت و شکوه دست می‏یابند که هرگز در مقابل الهه شرک و کفر و مظاهر مادی و رهبران زر و زور و تزویر، ذره‏ای احساس شکست و تحقیر و ترس نمی‏کنند و به غیر از خداوند عالمیان فرمانروایی را نمی‏شناسند و فقط خداوند در منظر آنان بزرگ و غیر خدا کوچک می‏نماید و اینجاست که به ابدیت پیوسته و مشمول خطاب خداوندی می‏شوند که: «عبدی اطعنی اجعلک مثلی، انا حی لا اموت اجعلک حیا لا تموت، انا غنی لا افتقر اجعلک غنیا لا تفتقر، انا مهما اشاء یکون اجعلک مهما تشاء یکون; (34)
بنده من! مرا اطاعت کن تا تو را جلوه‏ای از خودم قرار دهم، من زنده و ابدی هستم تو را نیز زنده و ابدی گردانم، من غنی بی‏نیاز هستم تو را نیز غنی گردانم، که نیازمند نباشی، من هر چه بخواهم انجام می‏شود تو را نیز چنین قرار دهم که هر چه بخواهی انجام شود .»
حضرت عسکری‏علیه السلام نمونه بارزی از چنین بندگان شایسته و ممتاز الهی بود که خداوند نیز همه چیز را در اختیار او نهاده و مطیعش گردانیده بود . به چند گزارش در این زمینه توجه کنید:
1 . هنگامی که آن وجود گرامی را به یک زندانبان خشن و قسی القلب به نام نحریر سپردند، آن مرد ستم‏پیشه طبق دستور سرکردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذیتش ذره‏ای فرو گذاری نکرد . همسر نحریر وی را از این عمل باز داشته و با یادآوری مراتب عبادت ، اطاعت و پرهیزگاری امام، شوهرش را از عاقبت‏شوم اذیت و شکنجه حضرت عسکری‏علیه السلام ترسانیده، پیوسته سعی می‏کرد که از فشارهای نحریر بر امام‏علیه السلام بکاهد; اما سخنان وی نه تنها در آن زندانبان زشت‏سیرت هیچ گونه تاثیری نداشت، بلکه وی تصمیم گرفت‏حضرت امام حسن‏علیه السلام را به قتل برساند . او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «برکة السباع‏» و در میان حیوانات درنده و وحشی رها ساخت و هیچ گونه تردیدی نداشت که آن حضرت به ست‏حیوانات وحشی کشته خواهد شد; اما بعد از لحظاتی به همراه همکارانش مشاهده کرد که امام عسکری‏علیه السلام در گوشه‏ای به نماز ایستاده و حیوانات وحشی گرداگرد حضرت با کمال خضوع و احترام سر به زیر انداخته‏اند . در اینجا بود که امام را فورا از آن محل بیرون آوردند و به منزلش بردند . (35)
در زیارت آن حضرت بااشاره به این واقعه مهم چنین می‏خوانیم: «وبالامام الثقة الحسن بن علی‏علیه السلام الذی طرح للسباع فخلصته من مرابضها; (36)
[خدایا تو را] به حق امام مورد اعتمادت، حضرت حسن بن علی عسکری‏علیه السلام که در میان درندگان افکنده شد و تو او را از میان حیوانات وحشی نجات دادی .»
2 . محمد بن اسماعیل علوی می‏گوید: «امام عسکری‏علیه السلام را زمانی در نزد علی بن اوتامش (37) که یکی از دشمنان سرسخت آل محمدصلی الله علیه وآله بود، زندانی کردند . او مردی زشت‏خو و بدسیرت [بود] و با خاندان علی‏علیه السلام عداوتی دیرینه داشت . از طرف خلیفه به او دستور داده بودند که هر چه می‏تواند امام‏علیه السلام را اذیت کند و بر او سختگیری نماید . اما ابهت، هیبت و جلالت امام‏علیه السلام و حالات عرفانی و معنوی آن حضرت چنان آن مرد شقاوت‏پیشه را متحول کرد - بااینکه حضرت عسکری‏علیه السلام بیش از یک روز در زندان او نبود - که صورت خود را به احترام حضرتش بر خاک می‏نهاد و سر خود را بالا نمی‏گرفت، و همراهی یک روزه این مرد با پیشوای یازدهم، رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسکری‏علیه السلام را در منظر او نیک‏ترین مردم قرار داد . (38) »
3 . احمد بن خاقان در مورد عظمت روحی و جاذبه وصف‏ناپذیر حضرت عسکری‏علیه السلام می‏گوید: «در شهر «سر من رای‏» هیچ کس از علویان راهمچون حسن بن علی بن محمد بن الرضا، نه دیدم و نه شناختم .
در وقار، سکوت، عفاف، بزرگواری و کرامت در میان خاندانش و نیز در نزد سلطان و تمام بنی هاشم همتایی نداشت . از هیچ یک از بنی هاشم، سران سپاه، نویسندگان، قاضیان، فقیهان، دبیران، وزیران، فرماندهان و دیگر افراد، درباره حسن بن علی سؤالی نکردم، مگر آنکه او را نزد آنان در نهایت‏بزرگی و ارجمندی یافتم . مقام بلند، سخنان نیک، اطاعت و عبادت و معنویت، احترام در میان فامیل و سایر بزرگان، از جمله ویژگیهایی بود که من از زبان آنان در ستایش حسن بن علی شنیدم . بعد از این، ارزش و مقام وی در نظرم بزرگ آمد و فهمیدم که دوست و دشمن او را به دیده احترام می‏نگرند و می‏ستایند . (39) »
و این همه تکریم و عزت نفس بخاطر عبادت و اطاعت و خضوع آن حضرت در برابر حق بود . همچنان که خودش فرمود: «ما ترک الحق عزیز الا ذل ولااخذ به ذلیل الا عز; (40)
هیچ عزیز [و صاحب شوکتی] از حق فاصله نگرفت، مگر اینکه خوار شد و هیچ خوار [و کوچکی] به حق نپیوست، مگر اینکه عزیز [وگرامی] شد .»
عبادت کننده‏ای که در طول زندگی از قوه تفکر و نیروی عقلانی خود بهره نگیرد، از اعمال معنوی و عبادتهای خویش سود چندانی نخواهد برد; چرا که ارزش و مراتب عالی اعمال، بستگی به معرفت هر شخص نسبت‏به معبود خود دارد و معرفت نیز حاصل نمی‏شود، مگر اینکه انسان با دیده عقل و اندیشه و دلی بیدار در قدرت و شکوه لایزال آفریدگار هستی بنگرد و در زوایای حیرت‏انگیز و شگفت آور این جهان باعظمت و آفریده‏های متنوعی که در گستره این عالم پهناور، طبق نظم خاص خود حرکت می‏نمایند و به دنبال اهداف خاصی سیر می‏کنند، بیندیشد .
عبادتی که توام بامعرفت‏باشد، هیچ‏گاه غرور آور نخواهد بود; بلکه هر چقدر شناخت و معرفت‏به معبود بالاتر رود، خضوع و تواضع در عبادت مضاعف گردیده، احساس لذت انس بیشتر خواهد شد و اینجاست که عبادت کنندگان با معرفت‏به همراه سرور و زینت عبادتگران، حضرت زین العابدین‏علیه السلام این زمزمه را سر خواهند داد که: «سبحانک ماعبدناک حق عبادتک; (41)
معبودا! تو پاک و منزهی، ما حق عبادت تو را بجای نیاوردیم .»
با توجه به این نکات، گفتار خردمندانه حضرت عسکری‏علیه السلام را باید به دقت‏به گوش جان سپرد که فرمود: «لیست العبادة کثرة الصیام و الصلوة وانما العبادة کثرة التفکر فی امر الله; (42)
عبادت [کامل] به بسیاری روزه و نماز نیست، همانا عبادت تفکر بسیار در امر خداوند است .»

پی‏نوشت‏ها:
1) وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون‏» ; «جن و انس را جز برای عبادت خلق نکردم .» (ذاریات/56).
2) نهج البلاغه، خطبه 86 .
3) بقره/186 .
4) حجر/99 .
5) الغدیر، ج‏1، ص‏408 .
6) بحارالانوار، ج‏72، ص‏155 .
7) بحارالانوار، ج‏75، ص‏380; الانوار البهیه، ص‏319 .
8) مستدرک الوسائل، ج‏3، ص‏63; الامامة و التبصره، علی بن بابویه قمی، ص‏162 .
9) الفیض القدسی، ص‏11 .
10) وصیتنامه الهی - اخلاقی، ص‏22 .
11) حق و باطل، ص‏170 .
12) سرگذشتهای ویژه، ص‏88 .
13) مهرتابان، ص‏26 .
14) بحارالانوار، ج‏75، ص‏369 و 379 .
15) داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر ابن ابی طالب که به ابوهاشم جعفری نیز معروف است، یکی از یاران نزدیک و مورد اطمینان امام حسن عسکری‏علیه السلام می‏باشد . وی به خاطر انتسابش به جناب جعفر طیار (برادر گرامی امیرمؤمنان‏علیه السلام) جعفری لقب گرفته است . او از سرشناسان قبیله خود در بغداد و همنشین چهار امام معصوم - (امام رضا، امام جواد، حضرت هادی و امام عسکری‏علیهم السلام - ) بوده و از این گرامیان حدیث نقل کرده است، همچنانکه پدرش نیز از راویان امام صادق‏علیه السلام به شمار می‏رود . ابوهاشم در اوائل غیبت صغری از ناحیه حضرت مهدی‏علیه السلام به عنوان وکیل و کارگزار آن وجود گرامی انجام وظیفه می‏کرد . او افزون بر نقل روایات متعددی از پیشوایان معصوم‏علیهم السلام، در علم حدیث کتابی مستقل نیز تالیف نمود . ابوهاشم مردی آزاده، شجاع و با شهامت‏بود، هنگامی که سر یحیی بن حسین بن زید (یکی از علویان پارسا و شجاع که بر علیه حکومت‏ستمگر مستعین عباسی قیام کرده و به شهادت رسید) و دیگر یاران وی را در بغداد نزد محمدبن عبدالله بن طاهر (حاکم مستبد عباسی) آوردند، سرشناسان بغداد و رجال دربار برای عرض تبریک به نزد حاکم رفتند و کشته شدن یحیی را تبریک گفتند . ابوهاشم جعفری نیز به نزد حاکم رفت و در حالیکه اعیان و اشراف و بزرگان مجلس حضور داشتند، بدون ترس و واهمه خطاب به حاکم گفت: ای امیر! این مردم درباره این کشته به تو تبریک می‏گویند، اما اگر رسول الله‏صلی الله علیه وآله اینجا بود به او تسلیت می‏گفتند .
ابوهاشم در نزد اهل بیت‏علیهم السلام دارای مقام و منزلت ویژه‏ای بود و با بیان و اشعار حماسی خود از حریم اهل بیت‏علیهم السلام دفاع می‏کرد و به همین جهت در سال 252 به همراه گروهی از طالبیین به سامرا تبعید شده و در آنجا زندانی گردید .
(رجال نجاشی، ص‏156; معجم رجال الحدیث،
ج‏23، ص‏85 و ج‏8، ص‏122; شاگردان مکتب ائمه‏علیهم السلام، ج‏2، ص 138) .
16) بحارالانوار، ج‏50، ص‏304 .
17) کمال الدین، ص‏473; بحارالانوار، ج‏50، ص‏331 .
18) مصباح المتهجد، ص‏788; وسائل الشیعه، ج‏14، ص‏478 . البته در کتاب وسائل الشیعه در فراز اول روایت «صلوة الخمسین‏» آمده است .
19) جامع احادیث الشیعه، ج‏4، ص‏22 .
20) تفسیر امام العسکری‏علیه السلام، ص‏72 به بعد; بحارالانوار، ج‏81، ص‏231، 232، 233، با تلخیص .
21) نهج البلاغه، فرازی از خطبه همام .
22) بحارالانوار، ج‏50، ص‏253 .
23) کشف الغمه، ج‏3، ص‏290 .
24) ص/18 .
25) تحف العقول، ص‏487 .
26) وسائل الشیعه، ج‏6، ص‏378 .
27) عدة الداعی، ص‏194; شمس الضحی، ص‏594 .
28) عده الداعی، ص‏195 .
29) مصباح المتهجد، ص‏227; مهج الدعوات، ص‏277 .
30) اسحاق بن اسماعیل نیشابوری از بزرگان شیعه و از محدثین مورد اطمینان در نزد ائمه اهل بیت‏علیهم السلام بود . امام عسکری‏علیه السلام در تجلیل از مقام وی فرمود: «فاتم الله یا اسحاق علی من کان مثلک - ممن قد رحمه الله وبصره بصیرتک - نعمته، وقدر تمام نعمته دخول الجنة; ای اسحاق! خداوند نعمت‏خود را برای هر کسی که مثل توست - که خدا به او مهر ورزیده و همچون تو او را بینایش گردانیده - کامل گرداند و تمام نعمت‏خود را با بهشت رفتن مقدر فرماید .» (مهج الدعوات، ص‏63 - 67)
31) طه/125 و 126 .
32) تحف العقول، ص 484; معجم رجال الحدیث ج ج، ص 222 .
33) زندگی ابوعلی سینا، ص‏29 .
34) الجواهر السنیه، ص‏361 .
35) الارشاد، ج‏2، ص‏334; شمس الضحی، ص‏595 .
36) مفتاح الفلاح، ص‏176; بحارالانوار، ج‏83، ص‏354 .
37) در کافی نام این مرد علی بن نارمش ثبت‏شده است .
38) کشف الغمه، ج‏3، ص‏286; اصول کافی، باب مولد ابی محمد الحسن بن علی‏علیه السلام، حدیث 8 .
39) الارشاد، ج‏2، ص‏321; اصول کافی، باب زندگانی امام عسکری‏علیه السلام حدیث اول .
40) تحف العقول، ص‏489 .
41) صحیفه سجادیه، ص‏35 .
42) تحف العقول، ص 488 .


منبع:www.hawzah.net